تـا بـه حــال چندین بار اینگونه جملات را از آقایان ناکام درعشق شنیده اید:
" آدمهای خوب همیشه بازنده هستند "
و یا "چرا دختران خیلی زیبا باید در کنار آدمهای احــمق وبی کلاس باشند." اما علت آن چیست؟
آیـا خـوب بـــودن است و یا چیز دیگر؟ مسلماً خوب بـودن و نـجـیـب بــــودن
نمی تواند علت آن باشد. عــلت اصلی آن زیاد خوب بودن است.
پـسـران و مردان خیلی خوب و نجیب !!! معمولا دارای خصوصیات زیر میباشند:
1- افـرادی هستند که به همسر خود اجازه میدهند تماماً اداره امور زندگی را در دست بگیرند.
2- دوستانی هستند که برای همه، همه نوع کاری انجام میدهند اما زندگی خودشان آشفته و فراموش شده است.
3- رئیسی هستند که به زیردستان خود از گل بالا تر نمی گویند و مدام مشغول راضی نگاه داشتن آنها میباشند.
4- مردان هستند که به دیگران اجازه می دهند هر آنچه دلشان خـواست در مــوردشان بگویند و اعتراضی نمیکنند.
5- بسیار وابسته هستند و هیچگاه نه نمی گویند.
6- زندگی آنها تحت کنترل دیگران و یا فرد خاصی میباشد.
7- نیازها و خواسته های دیگران را بر نیازها و خواستهای خودشان مقدم میدارند.
8-از تمام ظرفیت خود استفاده نکرده و بدنبال پذیرش دیگران میباشند.
9- قدرت خودشان را نادیده میگیرند و نقش یک قربانی را در زندگی بازی میکنند.
10-اشتباه و عیوب خود را پنهان میکنند.
اشتـبـاهاتـی کـه مردان خیلی خوب و نازنین مرتکب میشوند به قرار زیر است:
1- خیلی خود را محتاج و نیازمند زنان نشان میدهند.
2- از دختران و زنان بت ساخته و آنان را میپرستند.
3- برای دیگران زندگی میکنند و خود و زندگیشان را به دست فراموشی میسپارند.
3- شادی و خوشبختی آنها خیلی وابسته به دیگران میباشد.
5- انتظارات غیر واقـعـی دارنـد. انـتـظار دارنـد چـون خـودشـان دختـری را تا حد پرستش دوست دارند آن دختر نیز باید در مقابل آنها را دوست بدارد.
علل گرایش برخی دختران به مردان پست فطرت
1- فـقـدان اعتمادبه نفس و عزت نفس خود مردان. مـردان کمرو از آنـکـه بـه دخـتـر مــورد علاقه خود نزدیک شده و احساسش را بیان کنند هراس دارند. امـا هنـگـامــی که نزدیک دختر مورد علاقه خود نمیشوند و یا احساسشان را برای آن دختر بیان نمیکنند، چـگونه انتظار دارند آن دختر متوجه آن گردد؟ و یا زمانیـــکه برای خودشان ارزش و احترامی قائل نیستند، چگونه انتظار احترام از دیگران باید داشته باشند؟
2- مردان خیلی خوب بدنبال زنان خیلی خوب هستند اما مــعمولا زنان خیلی خوب نیز مانند مردان خیلی خوب کمرو میباشند. اکنون چگونه ممکن است دو فرد کمرو جرات آن را پـیـدا کـنند و بـه یـکدیگر نـزدیک شوند و باب صحبت را بگشایند؟ همین موقع است که مردان پررو و بی کلاس از راه میرسند و دختر زیبا را از آن خود میکنند.
3- اعـتـماد بنفس پایین خود دختر. دخترانی که جذب مردان شرور می گـردنـد مـعـمـولا خـودشـان از اعـتـماد بنـــفس پایینی برخوردارند و همین مســـئله سبب می گـردد آنها رابطه هم وابسته ای با مــردان بد برقرار کنند. معمولا به مـردان خـوب اعتـمـاد ندارنـد و به آنــها خیانت می کنـــند چون می پــندارند لیاقت اینگونه افراد را ندارند و یا رابطه آنها بزودی زود از هم خواهد پاشید. اما به مردان بد اعتماد میکنند و دوسـتـشان می دارنــد چون این مردان مرتبا آنها را تحقیر کرده و بی ارزش بودن آنها را گوشزد میـکنند. برخــی اوقــات دختـــران نــه بخـــــاطر آنــکه به اینگونه افراد دلبستگی دارند به رابطه خود ادامه میدهند، بلکه تحمل این موضوع را نــدارد که مرد خواهان او نمیباشد و اینگونه میپندارد که هرگاه فردی وی را طرد کند بی شـک وی بی ارزش است بنابراین می کوشد نظر وی را تغییر دهد.
4- امـا خود مردان بد و شرور به خاطر آن که برای دیگران و احساسات آنها ارزشی قائـل نمی باشند و طوری رفتار می کـــنند که گویی پادشاه جهان هستند. از طرفی چون به دختران بی اعتنایی میکنند همین عامل بر اساس قانونی که هرچیزی که کمیاب باشد مردم بیشتر دنبال آن میروند، دختران بیشتر خواهان آنان می گردند. از طـرف دیــگر آنها زود مایوس نمیشوند و هرگاه دختری آنان را طرد کرد، بدنبال دختر دیگری می رونـد امــا مردان نجیب با شنیدن جواب رد بسرعت مایوس میشوند. از طـــرفی افراد شرور اعتماد بنفس کاذبی را به نمایش میگذارند و یا دست به کارهای مخاطره آمیز میزنند که همین مسئله دختران را فریب داده و جلب خود می کند. بعلاوه چون افراد شرور چنین به نـظــر میـرسـند کـه از هیچ چیز نمی هراسند و توانایی دفاع در برابر هر فردی را دارند، دختران ترسو و فاقد اعتماد بنفس جذب انها میشوند.
5-خود دختر شرور و لاابالی است. هر کـسی مایـل اسـت بـا هم نـوع خود رابطه برقرار کند. بنابراین جای تعجب ندارد که اینگونه دختران تنها جذب مردان لا ابالی خواهند شد.
6- برخی اوقات دختران و زنان بر اساس طبیـعتـشان تـمایـل دارنـد مشـکلات و ناراحتی های مردان بدکردار و شرور را حل و فصل کنند و در واقع نقش یک مادر ناجی و پرستار را برای آنان ایفا کرده و در واقع فرشته نجات آنها گردند بـهمــین خاط خود را قربانی اینگونه مردان میکنند.
7- مردان نجیب و خوب با تمام ویژگیهای خوبشان معمولا افراد کسل کننده می باشند. آنها دست به کارهای مخاطره آمیز و ماجراجویانه نمی زنند که دختران را تحت تاثیر خود قرار دهند.
8- دختران سطحی نگر. این گـونه دختران ممکن اسـت بسیـار زیـبـا بـاشـند اما تنها به ظواهر اهمیت میدهند مانند: پول، ظاهر و مقام. آنها تنها میخواهنـد بـه همردیفان خود فخر فروخته و خودنمایی کنند. بنـابرایـن بـا مردی که دارای ثروت و مقام و یا ظاهر خوبی باشد به هر قیمتی و حتی اگر آن مرد بی شـخصـیـت و لاابـالـــی و بد رفتار باشد رابطه برقرار میکند.
9- بنابراین زیاد خوب بودن هم پسندیده نیست. بـهتر است مـردان خــوب اندکی هم از خود : جرات، اعتماد بنفس، جذبه و ماجراجویی نشان دهند.
« یکی مثل من و تو »
خیلی ها مث من و تو شاید یه قدم، شاید یه سقف، شاید یه دنیا اونورتر،
امشب نون تو آب زدن و خوردن. تو، صدای خرد شدن نون و زیر دندوناشون شنیدی؟ یا سرت تو لاک روزمرگی و دو دو تا چار تای زندگیت بود؟
دیدی امروز یه پسر بچه شایدم یه دخترک پابرهنه، با هر آدامسی که
می فروخت چطور تو چشای قرمز چراغ راهنما زل می زد و التماسش می کرد که دیگه سبز نشه؟
دیدی امشب یکی که اسمشو گذاشتن پدر چطور همه نداشته هاشو بغض کرد
و غرورشو جلو بچه هاش نشکست؟
دیدی اون مادر ماتم زده با چه امیدی همه ی قرصای رنگارنگشو رو صفحه ی نقاشی دخترش کشید تا مبادا همکلاسیهاش مداد رنگیاشونو به رخ حوض رنگ و رو رفته ی دخترش بکشن ؟
نه ندیدی! تو هم چشاتو مث من بستی و نخواستی ببینی. تو هم خودتو زده بودی به فراموشی. یه چیزی به اسم انسانیت رو دوش هممون از همون لحظهای که دورو برمونو دیدیم و دم نزدیم داره سنگینی میکنه!!!
بر سر گور کشیکی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است :
(( کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم.درسالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شایدمی توانستم دنیا را تغییر دهم . ))
... من خیلی خوشبختم چون یه خدا دارم که هر چقدرم اذیتش کنم بازم دوسم داره . دوسم داره . دوسم داره . .......
من خیلی خوشبختم که می تونم به آسمون نگاه کنم ، می تونم پرنده ها رو دوست داشته باشم ،
می تونم با درختا و گلها حرف بزنم ، آره من خیلی خوشبختم چون زبون دریا رو می فهمم ، وای که من چقدر خوشبختم .
من خیلی خوشبختم چون هنوز احساس دارم ، می تونم گریه کنم . خوشبختی از این بالاتر می تونم آدما رو دوست داشته باشم . من خیلی خوشبختم چون می تونم بدی ها رو فراموش کنم هر چند سخت بود فراموش کردن خیلی از این بدیها اما فراموش کردم .
من آدم خوشبختی هستم چون سرپناه دارم ، تا حالا گشنه نموندم ، تا حالا لباس پاره نپوشیدم .
آره ناشکریه اگر بخوام بخاطر مشکلات زود گذرم بگم خدایا من چقدر بدبختـــــــــــــم .
آره ! من با تمام مشکلاتم آدم خوشـــــــــــــــبختی هستم . تو هم خوشبختی . همه خوشبختیم .
همـــــــــــــه !؟
و در آخر : بهتر است زندگی را همان جور که واقعاً هست، بپذیریم ، نه آن جور که خیال می کردیم باشد .
و در آخر آخر : من می تونم ، من می تونم ، من باید بتونم .
آنچنان که میخواهی ((باش )).
چقدر خوبه آدم هر روز شکفتن گلها رو ببینه گلهایی که تو غروب بسته می شن و با طلوع خورشید نوید یه زندگی جدید رو می دن .
چقدر خوبه آدم ...
و در آخر آخر آخر یکی از متفکر ها میگه :
خوشبختی میتونه مجموعه ای از بدبختی ها باشه که سرمون نیومده
با آرزوی خوشبختی برای همه
روزای خوب خدا میان و میرن ...
وقتی روز خوب خدا از راه می رسه، یادمون میره شکر کنیم ...
انگار که خدا وظیفشه ما رو خوشحال کنه ...!!!
ولی وقتی روز خوب خدا میره ...
یادمون می افته که اسمی از خدا ببریم ...
اونوقته که می گیم: آخه خدا چرا ...؟ چرا ...؟ چرا ...؟
راستی خدا، چرا ما انقدر ناشکریم ...؟!!!
روزها در پی روزها، در گذران است. انگار نه انگار که همین سال گذشته، در چنین زمانی، مست، در تو سیر کرده و تو را مینامیدم.
یادت میآد که پارسال همین زمان و همین موقع مرا در چه حالی نگهداشته بودی. گفته بودی هر کاری در سال تحویل کنی، همان کار عصاره زندگی یکساله تو را تشکیل میدهد. میخواستم هنگامه سال تحویل سجده نماز را بجا آورده تا شاید سالی که در پیش دارم، عبادت به پیشگاهت، حضورت، خمیر مایه امسال مرا تشکیل دهد. با برنامه قبلی همه چی را مرتب کرده، الا اینکه زمان سال تحویل از دستم در رفت، هنگامه سال تحویل مرا به وضو گرفتن هدایت کردی، و من متعجب از اینکه چگونه همه چی را خودت برایم اینگونه رقم ساختی تا وضوی عشقت را در سال جدید جاری سازم.
یادت میآید بجای سخن گفتن با دیگری، مرا با خود مشغول ساختی،
آری خدایا، امسال من اینگونه تمام شد. آرزو داشتم بتوانم در زندگی روزانهام، نام تو، عجین در تکتک رفتار و کلماتم باشد. و شکرت که اینگونه شد.
پروردگارا، اکنون که به این یکسال نگاه میکنم، مهره چینیهای تو را بخوبی میبینم، میبینم که چگونه خواب 6 سالگی مرا تعبیر کردی. میبینم قدمی بیشتر به سوی برداشتهام. میدانم اگرچه کودک شنوای تو نبودم، اگر چه نتوانستم نشان خدایی بودن را در خودم عیان سازم، اما عطر خودت را به من عنایت فرمودی، تا بتوانم کلامی از تو را جاری کنم.
خدایا، خودت میدانی بدنبال چه هستم، خودت میدانی رسالتم چقدر مهم است. اما میدانم من هنوز به اندازه آنچه که دیگر عزیزان برایت کردهاند، ذرهای انجام ندادهام.
این روزگار مصادف است با اربعین مولای عشق. کسی که بخاطر تو، از جان و مال خود گذشت. کسی که میدانست به کجا میرود، و قرار است در کنار معبود و عشق خود خواهد بزید و فرمود:
خوانمت امروز در میدان جنگ آن زمان بارد تیر و سنگ
امتحانم کن که چو عاشق شدم بیکفن بیسر تو را لایق شدم
کسی که ذره ذره وجودش از عشق تو بود، باز دم از امتحان کردن میزند، چون میداند سربلند از آن بیرون میآید:
هر نفس ذکرم فقط نام تو باد مست مست از دُردی تو باد
تن که ارزان است،گو جان میدهم هر چه تو خواهی گو، آن میدهم
از جسم خود برای صاحبش گذشت،چون باور داشت هر چه دارد از آن صاحبش است. ولی من فرسخها مانده تا به آن گذشت از منیت برسم. چون هنوز کعبه تو را در دلم استوار نساختهام.
...
ای خدای عزیز که تک به تک لحظاتم با حضور تو کامل میگردد. ای کسی که در تمامی ثانیههای زندگیم، حضورت را پر رنگ میسازی، تا بگویی همیشه با من هستی، چه بخواهم و چه نخواهم. همیشه در کنارم باش. مرا در هر جا که میذاری، چه بر روی قدمهام، چه بروی شانههایت، چه بر دستان پرمهرت، هر جا که فکر میکنی باید بذاری، بذار، اما حضورت را از زندگیم دور مکن.
بارها شده قهرت را دیدهام. دیدهام چه راحت خودت را از زندگی من دور میسازی تا من خود به ساماندهی آن بپردازم، و چه زجری میکشم وقتی که اینچنین از من خودت را دور میسازی.
خدایا، قهر تو، سقوط مرا در پی دارد. خدایا میدونم اگه تو با من قهر کنی، راهم رو گم میکنم، و دیگه نمیتونم آنرا پیدا کنم، پس تو را به آنچه که در این کائنات برایت مهم است، قسمت میدهم که منو توی بغل خودت و زیر نگاه خودت حفظم کن و نذار از راهی که برایم مقدر ساختی خارج شم.
ای خدا، خدا بودنت را همیشه به من نشان دادی، رزق و روزی مرا هر لحظه که من در نیاز بودم، تأمین کردی، سلامتی مرا همیشه تامین کردی، و آنچه که باعث کدورت خاطر من میشد، از من دور ساختی. آنچنان با من طی کردی که هیچگاه مکدر خاطر نباشم. میدانم اگر چیزی نیز برایم اتفاق افتاده ،فقط از تصمیمهای نابخردانه من نشأت میگیرد. خدایا بخواه که تصمیمگیرنده زندگی من تو باشی. مرا از خواستهایم دور کن، و جایش خواست خودت را مستقر ساز.
ای خدا، یک سال خواستی که برایت باشم. جاهایی را به یادت زندگی کردم و جاهایی را در کالبد زمینی خود غرق بودم و هر چه کشیدم از آن کشیدم. خدایا، در این باقیمانده زمان از سالجاری، باقیمانده زمان از عمرم، بخواه که من فرزند خلف تو در روی زمین بوده و نشانی از تو باشم. خدایا، عشقت را در من پایدار ساز.
خدایا کمک کن، فکرم فکر تو باشد. آمین
خدایا مقدر فرما، نگاهم آنچه را که تو مقدر میکنی را ببیند. آمین
خدایا، فرمان ده، زبانم فقط برای ذکر تو، یاد تو و عشقت به جنبش آید. آمین
خدایا، گوش و چشم من در اختیار خودم نیست، کمک کن فقط آنچه را که به تو مربوط میشود را ببینند و بشنوند. تا من نیز از کوران و کران و لالها نباشم. آمین
پروردگار من، ارادهات بر این باشد، دست من برای تو به حرکت در آید. آنرا از عمل عبث دور ساز. آمین
عشق مهربانم، قدمهای مرا برای طی کردن راهت توانا ساز و آنرا برای مقاصد غیر از خودت ناتوان ساز. آمین
پدر مهربانم، قلبم مامن و محل فرود تو است ، آنرا لطیف، پر از عشق و رحمتت قرار ده. و مرا جزو زمره آدمیان سیه قلب قرار مده. آمین
ای عشق من، بخواه در این سال جدید، در این زمان جدید که همه چی صفر میگردد، فقط حضور تو را تجربه کنم و فقط برای تو قدم بردارم. آمین
خدایا عشقت وقتی در دلم کامل میشود که بتوانم حضور تو را برای دیگری پررنگتر سازم، و این نیست به جز خواست خودت. خدایا عشقت را در دلم پر رنگ کن. آمین
خدایا در این زمان، فرمان ده، که بتوانم حسین زمان خود بوده و در درگاهت محبوب و ارجمند باشم.آمین
خدایا همه را سالم نگه دار تا بتوانند بیهیچ ضعفی تو را عبادت کنند، خدایا همه ما را در پناه خودت، در بغل گرم و پر از عشقت محفوظ بگردان. غیر از دستان پر مهرت جایی برای زنده بودن نداریم. آمین
آمین ای کرم بخش
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحـال