آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

5 عادت انسان های موفق

-در ذهنشان پایانی وجود دارد.اگر شما در ذهنتان نقطه پایانی برای کاری که می کنید نداشته باشید، به راحتی گم می شوید و دیری نمی گذرد که احساس سردرگمی می کنید. افراد موفق دقیقا می دانند که از زندگی چه می خواهند و برای انجام هر کارشان هدفی دارند.


وقتی شما هدفی در زندگی داشته باشید، می دانید که باید دقیقا بر روی چه چیزی تمرکز کنید، داشتن نقطه پایان در ذهن شما را در رسیدن به مقصدتان راهنمایی می کند.

۲- دلیلی برای اهدافشان دارند.

داشتن هدف تنها یک قسمت از ماجراست. برای اینکه به هدفتان برسید باید دلیلی داشته باشید. افراد موفق در پشت تمامی اهدافشان دلیلی دارند که آن دلیل حرکت آنها را به سمت هدفشان تداوم می بخشد. راه رسیدن به اهداف در زندگی همواره سهل و آسان نیست، افرادی که برای اهدافشان دلیلی ندارند در نیمه راه از پا می افتند و کنار می کشند.

اگر هدفتان اینست که ۱۰ کیلو از وزنتان را کم کنید و ولی دلیلی برای این کار ندارید، هرگز نخواهید توانست به وزن ایده آلتان برسید. پس بهتر است چون ۳ ماه دیگر جشن عروسی دوستتان است وزنتان را کم کنید و دلیلتان را این قرار دهید که می خواهید در میان جمع خوش هیکل به نظر برسید.

وقتی شما دلیل خوشایندی برای اهدافتان دارید، می توانید با آسودگی بیشتری به مقاصدتان دست پیدا کنید.

۳- حامی و پشتیبان دارند.

جدا از هدف و دلیل، رسیدن به مقاصد خاص در زندگی دشواری های خاص خود را دارد که گاهی انسان به تنهایی توان مقابله با آنها را ندارد.

سعی کنید یک تیم صمیمی برای خودتان تشکیل دهید که به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کنند. این تیم می تواند بین ۲ تا ۶ نفره باشد.

در انتخاب اعضای تیم دقت لازم را به خرج دهید و سعی کنید افرادی را که مثبت اندیش هستند و اهدافی شبیه شما دارند را برگزینید. وب سایت MeetUp، محلی برای تشکیل تیم هاست.

۴-آنها دقیقا می دانند که وقتشان را صرف چه چیزی می کنند.

اگر نمی دانید که وقتتان را چطور سپری کنید، تقریبا همه وقتتان را از دست داده اید. زمان یکی از با ارزش ترین منابع ایست که انسان در اختیار دارد. شما می توانید پولتان را هدر دهید و دوباره برای کسب پول برنامه ریزی کنید. ولی زمان از دست رفته را نمی توان برگرداند.

باید مراقب نحوه سپری شدن زمانتان باشید. اگر ۷۰٪ زمانتان را صرف دیدن تلویزیون و گردش با دوستان می کنید، می توان گفت که هرگز به اهدافتان نخواهید رسید.

زمان را ثبت کنید. نرم افزار های زیادی برای این کار وجود دارد. Rescue Time یکی از بهترین های آنهاست که با گرفتن داده های خام از نحوه سپری شدن زمان شما پشت کامپیوتر، می تواند به شما اعلام کند که دقیقا چقدر زمان را صرف کدام وب سایت، بازی یا نرم افزار کرده اید.

اگر راجع به تغییر در زندگی خود جدی هستید، همین حالا از کارهای که زمان شما را به بطالت می گذرانند دست بکشید و کارهای مفید را انجام دهید.

می توانید همین الان فیسبوک را ببندید.

۵- سریع تلاش می کنند، سریع از شکست می گذرند، تلاش می کنند و هرگز از حرکت نمی ایستند.

اگر برای بار اول به تیراندازی بروید، نمی توانید اولین گلوله را دقیقا به هدف بزنید. در زندگی هم برای رسیدن به اهداف باید تلاش کرد. به سادگی از هدفتان دست نکشید، خیلی چیزها هستند که شما نمی دانید و با هر بار شکست آنها را تجربه می کنید. سریع یاد بگیرید، سریع عمل کنید و دست نکشید.

به خاطر داشته باشید که همیشه دیر است. همین حالا که این متن را به پایان می برید، برای هدفتان برنامه ریزی کنید.


دست ها در جیب یکدیگر ؟! دزدی های برادرانه

 

 

چند سال پیش ، سفری چند روزه به تاجیکستان داشتم ؛ در کنار همه موضوعاتی که به عنوان خبرنگار بدان ها توجه داشتم ، درباره اوضاع معیشتی مردم این کشور نیز پرس و جو می کردم و متوجه شدم که سطح درآمدها و دستمزدها ، در مقایسه با قیمت ها و هزینه های زندگی بسیار پایین است. به عنوان مثال ، از یک پلیس درباره حقوق ماهانه اش پرسیدم که به پول ایران 120 هزار تومان دریافتی داشت و این در حالی بود که با قیمت های آن روز ، با این حقوق می شد کمتر از یک هفته را به طور متعارف گذران زندگی کرد.

اوضاع کارمندان دولت و کارگران شهرداری و مغازه داران و ... هم کما بیش همین گونه بود و کوچکترین تناسبی بین درآمدها و هزینه ها وجود نداشت.
با این حال ، زندگی در "دوشنبه" و سایر شهرهای این کشور به جای مانده از اتحاد جماهیر شوروی در جریان بود و ظاهراً هم کسی از گرسنگی نمی مرد!

وقتی درباره این موضوع با ساکنان آنجا سخن گفتم پاسخی شنیدم که جالب توجه بود: " اینجا دست مردم در جیب همدیگر است ؛ دستمزدها ، آب باریکه معیشت شان است و مردم بقیه هزینه ها را از یکدیگر می ستانند. پلیس در خیابان به مردم گیر می دهد و از آنان رشوه می گیرد ، همان مردم در اداره خود ارباب رجوع را تیغ می زنند و ...! "

راست هم می گفتند. خود من وقتی در بازار دوشنبه ، با دوربین خود از یک کبابی - که کباب کوبیده خاصی می پخت - تصویر می گرفتم ، یک نیروی پلیس لباس شخصی از پشت به شانه ام زد و گفت: چرا تصویر می گیری؟ با من به اداره پلیس بیا!
هر چه گفتم که اینجا تابلویی مبنی بر ممنوعیت تصویربرداری وجود ندارد ، نپذیرفت و به ناچار ، به با او به اداره پلیس رفتم ، جایی که یک اتاق رنگ و رو رفته بود و چند میز قدیمی و یک نیمکت چوبی.

نگاه اعضای دفتر پلیس به من ، کاملاً اسکناسی بود و کاملاً معلوم بود که خوشحال هستند که توانسته اند یک خارجی را گیر بیاورند و چند سامانی(واحد پول تاجیکستان) کاسب شوند.
با این حال ، من زیر بار نرفتم و با صدای بلند به رفتارشان اعتراض کردم و گفتم که من مهمان دولت شما هستم و اگر مرا رها نکنید برایتان گران تمام می شود و از این حرف ها! کارت خبرنگاری ویژه همان سفر که از سوی دولت تاجیکستان برایم صادر شده بود را نیز به آنها نشان دادم و آنها که دنبال دردسر نبودند ، چیزهایی در گوش یکدیگر گفتند و لحظاتی بعد ، با ناامیدی ، رهایم کردند. وقتی از دفتر پلیس بیرون می آمدم ، قیافه مأموری که مرا گرفته بود ، دیدنی بود!

خلاصه آن که اوضاع نابسامان اقتصادی تاجیکستان و ناهمخوانی درآمدها و هزینه ها ، باعث شده است چنین صحنه هایی در آن کشور ، اموری عادی و دست مردم همیشه در جیب یکدیگر باشد!

حالا حکایت ماست و نامتوازن بودن اقتصاد و نابسامانی معیشت خانواده ها و حقوق های 500 هزار تومانی و هزینه های یک میلیونی و بالاتر! نتیجه چه می شود؟
شاید به قول رئیس جمهور ، کسی گرسنه نخوابد (آن هم شاید) ولی محصول قهری چنین وضعیتی این می شود که مردم از همدیگر می خورند ( می دزدند ) و دستانشان در جیب همدیگر است. بقال از وزن و زرگر از عیار می زند ،کارمند رشوه می گیرد ، پیمانکار ، قرارداد مصالح درجه یک می بندد و درجه 2 به کار می برد ، پزشک زیر میزی می گیرد ، صاحب چک ، حسابش را پر نمی کند ، صاحبخانه بر اجاره می افزاید و مستاجر، بعد از ظهرها که با ماشینش مسافرکشی می کند ، پس ندادن بقیه پول مسافران را غنیمت می شمارد و مسافر هم از کارش در کارگاه می زند و همین طور الی آخر ، ملت از جیب همدیگر می خورند تا شاید بتوانند شکاف میان هزینه و درآمد را پرکنند! 

ر این میان البته گروهی که همچنان پایبند اخلاق هستند ، در رنجی مضاعف به سر می برند و روز به روز ، فشارها بر ایشان زیاد می شود که تعدادشان هم اندک نیست.

با توجه به آنچه گفته شد ، اوضاع نابسامان اقتصادی ، فقط معیشت و دخل و خرج های مردم را تحت الشعاع قرار نمی دهد ، بلکه فراتر از آن ، نظام اخلاقی و اصول زیست اجتماعی را متلاشی می سازد و از منظر دینی ، حلال و حرام را در هم می آمیزد و لقمه های حرام و شبهه دار را به امری متداول تبدیل می کند.

با این اوصاف ، اگر همین فردا ، اوضاع اقتصاد سر و سامان بگیرد ، آثار سوء سونامی اقتصاد مریض کنونی ، تا سالیان دراز بر پیکره اجتماع و اخلاقیات آن باقی می ماند و به قول عرفا ، اثرات لقمه های حرامی که حاصل وضعیت "دست در جیب همدیگر" است ، به این سادگی ها زائل نمی شود. 

  

 

بنابراین کوته اندیشی است که دامنه خطر وضعیت اقتصادی حاضر را در مرزهای اقتصادی محدود بدانیم و آثار مصیبت بار آن در سایر حوزه های زندگی را نادیده بینگاریم...ایران در حال تبدیل به تاجیکستان است هر چند که خیلی ها بعد از خواندن این جمله خواهند گفت: تبدیل شده است!
      

سید ضیاء الدین احتشام

نون شعری از محمد مختاری

یادم میاد بچه بودم یه پاسبون اومد خونه
بابام باهاش بود ولی من ، دیدم که خیلی داغونه
به دست راستش زده بود، النگوهای زنجیری
ولی تو دست چپ اون، دیدم که یک تیکه نونه

مثل فشنگ پریدم و از گردنش آویز شدم
نونو به من دادش و گفت: این هدیه ی بابا جونه

دزدکی که دیدم اونو، دیدم تو چشمای بابام
دو سه تا قطره اشک ، داره یه شعر غمناک می خونه

دستشو پاسبون کشید، می گفت بسه دیگه بریم
از اون به بعد ندیدمش حالا میگن تو زندونه

دیگه نه نون می خورم ونه من می خوام بازی کنم
درد و غمم زیاد شده خوب می دونم که از اونه

می خوام حالا داد بزنم سر ِ همه مردم شهر
بدبختی ما آدما همه ش از این تیکه نونه 
 
 
 به بهانه سالروز درگذشت محمد مختاری  

جایگاه ادب از دیدگاه یک ریاضیدان

روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :

اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1

اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10

اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100

اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000

ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000

صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد
و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

کرامت انسان از دیدگاه علی علیه السلام

علی علیه‌السلام هنگامی که به سوی کوفه می آمد ساکن شهری بنام انبار شد که مردمش ایرانی بودند.

هنگامی که مرکب علی علیه‌السلام به راه افتاد، آنها در جلو رکاب علی علیه‌السلام شروع کردند به دویدن. حضرت آنها را طلبید و پرسید:

«چرا می‌دوید، این چه کاری است که می کنید؟»

آنها در جواب گفتند:

این یک نوع احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می کنیم و یک سنت است که در میان ما معمول است.

علی علیه‌السلام گفتند:


«این کار شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می‌کشاند. همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می کند خودداری کنید. بعلاوه,این کارها چه فایده‌ای به حال آن افراد دارد.»


نهج‌البلاغه کلمات قصار37 داستان راستان صفحه:40

روش پند دادن گناه کار

 

 

جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن.
جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.