ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
![]() ای ارباب و آقای عشقم که بنده و رعیت توام و سروری و شایستگی تو وظیفه بندگی مرا سخت و محکم به آن پیوسته است برای تو این نوشته و پیام را می فرستم که وظیفه بندگی مرا شهادت دهد نه برای اینکه هنرمندی مرا نمایان سازد وظیفه ای چنان عظیم و بزرگ که هنر ناچیزی چون هنر من برای بیان آن الفاظ و لغاتی نمی یابد و نارسا است و آنرا عریان و بی لطف می نمایاند مگر امیدوارم با پنداشت نیک و گمان خوب تو گفته های من با همه عریانیش در فکر روح تو جا پیدا کند و پذیرفته شود تا هر آن ستاره که راهنما و حاکم سیر معین زندگی من است لطف کند و با نظر لطف بر من بتابد و بر عشق و عشق ورزی پاره و ژنده من جامه ای بپوشاند که مرا قابل و شایسته احترام والاقدر تو گرداند. در آنوقت من جرئت پیدا می کنم تا بخود ببالم که چقدر تو را دوست دارم. تا آنوقت سرم را بالا نمی آورم و نشان نمی دهم ، که مبادا در آنجا مرا بیازمائی. |