ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شما نمی توانید درست بگوئید که آزادی چیست؟اما بردگی را خوب می شناسد ،زیرا نام آن انعکاس و طنینی از وجود خودتان شده است .
این بردگی است که شما ناچارید در برابر مزدی ناچیز که با آن می توان فقط یک روز را زنده ماند کار کنید و در کلبه هائی که هم چون زندان است به سر ببرید ،تا جباران و ظالمان بتوانند خوش بگذرانند و سود ببرند .
این بردگی است که شما ناچارید برا ی آن ها کارگاه و گاو آهن و شمشیر و بیل بسازید و خواه نا خواه ، برای دفاع از خود، و یا برای سیر کردن و ثروتمند ساختن ایشان رنج بکشید .
این بردگی است که باید کودکان خودتان را علیل و نحیف به بینید و مادرانشان باید روز به روز ضعیف تر شوند و تحلیل بروند تا بادهای سرد زمستانی و حتی، هم اکنون که من سخن می گویم ؛از پا در آیند و بمیرند .
این بردگی است که ناچارید با غذای ناچیز و محدود گرسنگی بکشید ،در حالی که ثروتمندان خوشگذران بیش از آن را به سگ های فربهی می خورانند که از شدت سیری نمی توانند از پیش پای آن ها بجنبند .
این بردگی است که در روح خود نیز غلام هستید و نمی توانید بر امیال خود مسلط باشید و جز به آن صورت که دیگران شمارا می سازند ،در آئید .
و عاقبت وقتی از رنج خود بجان می آیید و با زمزمه ای آرام و خاموش از وضع خویش گله و شکایت بی حاصلی سر می کنید ،می بینید که سپاهیان چباران بر سر زنان و کودکان شما و خودتان می تازند و خونتان هم چون شبنمی سرخ بر چمن زارها می نشیند .
"شلی"
_(شعر فوق سر گذشت دردناک و رقت انگیز کارگران فقیر در تمدن کنونی مارا بیان می دارد و حدود یکصدسال پیش سروده شده است .)