ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فرض کنیم که من مرده ام.آن وقت از چهار حال خارج نخواهد بود :
1- یا بعد از مرگ نیست خواهم شد یعنی نمی دانم که من نیستم و دنیا هم برای من وجود ندارد.در این صورت دلیلی ندارد که بترسم زیرا وقتی از مرگ خود بی اطلاع بودم و ندانستم که هیچ شده ام هیچ علتی برای ترسیدن وجود ندارد.
2- حال دوم این است که من نیست نمی شوم و از بین نمیروم بلکه زندگی خود را تغییر میدهم یعنی بدون اینکه کسی با من کاری داشته باشد و توضیحاتی بخواهد از دنیای کنونی وارد دنیای روحانی میشوم.این حالت هم نباید باعث وحشت من بشود زیرا روح من در آن دنیا به راحتی زندگی میکند و چون فاقد جسم هستم هرگز درد و شکنجه نخواهم کشید زیرا تمام دردهای ما ناشی از جسم است و بالاخره چون روح مقید به جسم نیست در آن دنیا وظیفه زندگی کردن را بهتر خواهد دانست.
3- حالت سوم این است که در موقعی که وارد دنیای روحانی میشویم شخصی از من بازخواست کرده و توضیحات خواهد خواست.در اینجا از دو حال خارج نیست : یا این شخص یعنی آفریننده بافهم است و یا نفهم.اگر نفهم باشد من را محکوم به مجازات های سخت خواهد نمود.ولی محال است که آفریننده نفهم باشد و او حتما دارای فهم میباشد.
4- اگر بافهم باشد "که حتما همینطور است" متوجه خواهد شد که زندگانی و مرگ این دنیا بقدر کفایت مرا تنبیه کرده و هرگز مرا به شکنجه و عذاب همیشگی محکوم نخواهد نمود زیرا یک خدای باهوش و چیزفهم چیزی را که خود آفریده دچار بدبختی جاویدان نخواهد کرد.
برای اینکه او همه چیز را میداند و خواهد دانست و روزی که مرا آفرید اگر میدانست که برای همیشه مرا محکوم به مجازات خواهد کرد دیگر برای چه مرا آفرید ؟؟؟