ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
داستان آیشمن
آیشمن مسئول اداره امور یهودیان و عضو حزب نازی بود؛ همان کسی که به نوعی مسوول اتاقهای گاز در اردوگاههای یهودیان بود. همان کسی که وقتی تصویر صفهای قربانیان منتظر کشتهشدن را در اردوگاهی مانند آشویتس تصور میکنیم؛ به آیشمن جلاد و سنگدلی فکر میکنیم که از کشتار آدمیان لذت میبرد.
آیشمن اما پس ازجنگ فرار کرد و ۱۵ سال در آرژانتین مخفی بود تا نهایتا شناسایی و ربوده شد تا در دادگاهی به جنایاتش پاسخ دهد. همه منتظر هیولایی بودند که از کشتن لذت میبرد. اما آیشمنی که در دادگاه دیده شد؛ فردی متوسط و حقیر بود؛ فردی که برای همه آشناست؛ او یک کارمند ساده و حرف گوشکن بود و قربانیان حتی دوست نداشتند واقعیت را بپذیرند که در این سالها کینه فردی چنین کوتوله را در ذهن داشتهاند. اما حیرتانگیزترین ویژگی او یک چیز بود: او پر بود از زبان اداری!
کوتوله بودن آیشمن همان چیزی بود که هم باورناپذیر بود و هم ترسناک! ترسناک بود چون احساس میکردی هر نظام اداری پر است از آیشمنها و بدتر از آن زبان اداری آیشمنساز است!
همه چیز از واژه ساخته میشود!
آیشمن ایدههایی را خلق میکرد که به قول خودش «حق دو طرف را ادا میکند»! او سیستمی را خلق میکرد با بهرهوری بالا که هدفاش اصلا کشتار یهودیان نبود؛ بلکه کاهش مشکل یهودیان بود.
در حقیقت آیشمن زبان اداری را تنها تغییرات اندکی میداد و برای ایدههای بهرهورانهاش واژه میساخت. مثلا او نمیگفت که اردوگاه اجباری برای یهودیان ساخته است؛ بلکه میگفت تغییر محل سکونت! یعنی محل سکونت موقت برای رفتن به سرزمینی مستقل!
او برای بهرهوری لازم داشت تا تصفیه کند و افراد سالمتر را برای انتقال به آن سرزمین موعود انتخاب کند؛ پس میگفت «تصفیه»/«پالایش»! یا مثلا برای راحتی بیماران معتقد بود به «راهحل نهایی» ولی در حقیقت چیزی نبود جز «کشتن در اتاق گاز»!
در حقیقت زبان اداری مورد استفاده آیشمن، زهر واقعیت را میگرفت و کافی است زهر را بگیری تا هر جنایتی موجه شود. این زبان به کارگزاران نظام نازی این احساس را میداد که نه آنها قاتل هستند و نه اردوگاهها محلی است برای کشتار آدمیان!
در حقیقت آیشمن هیولا نبود؛ شاید بیشتر دلقک بود. آن زبان اداری که او به کار میگرفت به او اجازه میداد تا نسبت به کارها و پیامدهایش، ناآگاه باشد. او از ناآگاهی و فریب خود و دیگران با استفاده از واژههای اداری بهره میگرفت.
آیشمن به حدی عادی بود که تقریبا همیشه به زبان اداری و با جملههای کلیشهای صحبت میکرد. دیدن چنین نتایجی از یک کوتوله است که میتواند ما را از هر نظام اداری بترساند.
به واژهها حساس باش!
زمانی که هانا آرنت، برای پوشش دادگاه آیشمن انتخاب شد؛ از دیدن عادی بودن این فرد سرخورده شد. او در یک جمله آیشمن را چنین تعریف کرد: او از «دیدن دنیا از چشمان دیگران» و «فکر کردن از نگاه دیگران» ناتوان بود؛ همین!
بندورا (استاد استنفورد) نشان میدهد که انسانها اغلب دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبههای غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. او ۶ سازوکار شناختی- روانی برای مشروعیتدهی ذهنی در این خصوص معرفی میکند که یکی از آنها تلطیف واژگانی است.
در تلطیف واژگانی یک عمل غیراخلاقی با کلماتی تلطیفشده و متفاوت به کار میرود تا از زشتی آن کاسته شود؛ همانگونه که نازیها کشتار یهودیان را «پاکسازی اروپا» مینامیدند یا در نمونههای دیگر به جای حقوق نجومی به کار برود «سهم از سفره انقلاب» یا به جای قتل بشود «حذف» یا به جای فیلترینگ بشود «پالایش»!
در نظام اداری واژهها ساخته میشوند تا جهان را به گونهای غیر از طبیعت واقعیاش نشان دهند! یک بار مرور کنیم که واژهها در حقیقت چه هستند؛ مثلا به این فکر کنیم که ما امروز چه واژههای شریفی را به چه معناهایی به کار میبریم؟ و این واژههای شریف (مثل پالایش)، صرفنظر از آنکه چه معناهای خوبی میتوانند داشته باشد؛ در دنیای واقعی به چه چیز منتهی میشود؟
برای آنکه آیشمنهایی که در ذهن هر کدام از ما زندگی میکنند؛ نتوانند به جنایتهای خود ادامه دهند؛ تنها کافی است به واژهها حساس باشیم!
آرنت در انتهای کتاب خود نوشت ابتذال شر؛ بله شر بیش از آنکه توسط دشمن هیولایی و بزرگ ساخته شود؛ نتیجه ابتذال است؛ نتیجه کوتولهها و میانمایهها.
جنگ جهانی دوم با همه تصاویر وحشیگری و خشونت هولناک نیست؛ هولناکی جایی است که باور میکنیم این تصاویر هولناک را شیطانهایی غیرانسانی نساختند؛ بلکه انسانهای میانمایه و حرفگوشکنی ساختند که بیش از همه بلد بودند خودشان را فریب دهند! آنها در ساختاری اداری و با ابزار زبان اداری میتوانستند جهان را جای هولناکتری کنند.
امیر ناظمی