آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

شاد باشید

 

در چهره هر یک از ما بیش از هشتاد ماهیچه وجود دارد که انقباض و انبساط آنها باعث تغییر قیافة ما می شود. اگر این عضلات را به حالتی از افسردگی و یأس عادت دهید بی شک حالت روحی ما را تحت تأثیر خود می گذارد. پس سعی کنید در چهرة شما نشانه های خشم، عصبانیت، ناکامی، انزوا ، خستگی و بدبختی را کنار بگذارید و جای آن را به آرامش، هیجان، شادابی، کنجکاوی، اعتماد، ملایمت و خوشبختی بدهید. هر یک از حالات را می توانید در خود ایجاد کنید. می توانید خود را قوی احساس کنید. می توانید لبخند بزنید و همه چیز را با یک خنده تغییر دهید. اگر شما مرتباً بدن خود را در حالتی قرار دهید که گویی دچار ضعف هستید و اگر شانه های خود را به حالت فرو افتاده در آورید و اگر مانند اشخاص خسته راه بروید، خستگی را احساس خواهید کرد. می توانید عکس همة این کارها را هم انجام دهید چرا که انتخاب با شماست.

کارهایی هست که از هم اکنون می توانید انجام دهید تا حالت روحی و در نتیجه نوع احساس و رفتار شما تغییر کند. نفسهای عمیق بکشید و لبخند بزنید . اگر می خواهید تغییری در زندگی خود ایجاد کنید خود را ملزم کنید که روزی یک دقیقه جلو آینه بنشینید و از عمق وجود بخندید، شاید این کار به نظر شما مسخره و احمقانه بیاید اما بدانید که با این عمل مغز خود را تحریک می کنید و ارتباطات عصبی خاصی در مغز به وجود می آورید که منجر به لذت و شادی می شود و در نتیجه به این حالت عادت می کنید.

پس کلید موفقیت این است که الگوهایی از حرکت به وجود آوریم که به ما احساس اعتماد به نفس، قدرت، انعطاف پذیری و شادمانی دهد. توجه داشته باشید که رکود و سستی چیزی به جز نداشتن تحرک نیست. آنچه باعث بروز پیری می شود بی حرکتی است و نهایت بی حرکتی مرگ است.

کودکانی را ببینید که بعد از بارندگی در پیاده رو خیابانی راه می روند. اگر در وسط پیاده رو گودال کوچکی باشد که آب در آن جمع شده باشد این کودکان وقتی به آن گودال می رسند به وسط آب می پرند و آب را به اطراف می پاشند، می خندند و بازی می کنند. اما در چنین وضعیتی آدم پیر نه تنها گودال را دور می زند بلکه گله و شکایت هم می کند.

اگر می خواهید در یک لحظه دچار افسردگی شوید راهش آن است که یکی از خاطرات بد زندگی خود را به یاد آورید. هر یک از شما تجربه های نا خوشایندی در گذشته داشته اید. اگر حواس خود را به یکی از این وقایع بد زندگی متمرکز کنید و آن را در ذهن خود مجسم سازید و در بارة آن بیاندیشید کم کم آن واقعه در ذهن شما زنده می شود و آن را احساس می کنید. به همین ترتیب می توانید در خود احساس شادی وشعف ایجاد کنید. لحظاتی را به خاطر آورید که در نهایت شور و لذت بوده اند. لحظاتی شادی بخش را در نظر مجسم سازید و تصویر روشنی با جزئیات کامل در صفحة ذهن خود تشکیل دهید و آن احساسات را در خود زنده سازید. مسلماً شما قادر هستید که در زندگی خاطرات شیرین و شادی بخش در ذهن خود تجسم کنید.

اتومبیل ها مجهز به چراغهای زنگ خطر هستند. به عبارت دیگر هر اتومبیل مجهز به دستگاهی است که در مقابل چشم راننده در قسمت جلو اتومبیل نصب شده است و وظیفه دارد که اشکالات پیش آمده در اتومبیل را به اطلاع راننده برساند. مثلاً اگر باطری اتومبیل خالی شده باشد، وقتی فشار روغن پایین بیاید، وقتی موتور بیش از اندازه داغ کند یا بنزین تمام کند نا رسایی را به راننده اطلاع می دهد. بی توجهی به این علائم خطر چه بسا اتومبیل را بکلی از بین ببرد اما روشن شدن چراغ خطر به معنی بد بودن اتومبیل نیست. موتور هر اتومبیلی ممکن است داغ کند.

اما اگر راننده همه حواسش را متوجه چراغهای آگاه کننده کند کار خطرناکی کرده و چه بسا که فاجعه ای بیافریند. راننده باید از شیشه اتومبیل مواظب جاده و جایی که می رود باشد. در واقع کار اصلی او همین است. هر چند وقت یک بار به آگاه کننده ها نگاه می کند اما در تمام دقایق رانندگی چشم به آنها نمی دوزد و به عبارتی با آنها زندگی نمی کند بلکه به هدف مثبت یعنی جایی که می رود توجه می کند.

مشکل اینجاست که بسیاری از ما الگوهای تضعیف کننده ومنفی را گرفته آنها را در نظر خود بزرگ‌، روشن و پر طنین جلوه می دهیم و با کیفیتی که اثر شدیدی بر ما دارند در نظر خود مجسم می کنیم و آنگاه از اینکه روحیة خوبی نداریم تعجب می کنیم. اگر این وضع را ادامه دهیم مثال همان قایقی خواهیم شد به سمت آبشار در حال حرکت است و آن را حتماً به خاطر دارید. این سفر از زمانی آغاز می شود که نتوانید بر روحیه و رفتار خود مسلط با شید.

نتیجه ای که از این مطالب می توان گرفت این است که خواسته واقعی شما در زندگی چیزی جز تغییر احساسات و عواطف نیست و می توانید در هر لحظه از زمان آن را کنترل کنید. بنابراین سعی کنید کاری که موجب شادی شما می شود انجام دهید. رفتن به کنسرت، رفتن به سینما، رابطة عاشقانه با همسر، صحبت های شیرین با همسر و فرزندان، گفتن لطیفه برای دوستان، ایجاد یک اثر تازه و هر کاری که باعث پاک شدن خاطرات ناخوشایند از صفحة ذهن و یادآوری خاطرات شیرین شود.

 

علل گرایش برخی دختران به مردان پست فطرت

تـا بـه حــال چندین بار اینگونه جملات را از آقایان ناکام درعشق شنیده اید:

" آدمهای خوب همیشه بازنده هستند "

و یا "چرا دختران خیلی زیبا باید در کنار آدمهای احــمق وبی کلاس باشند." اما علت آن چیست؟

 آیـا خـوب بـــودن است و یا چیز دیگر؟ مسلماً خوب بـودن و نـجـیـب بــــودن

 نمی تواند علت آن باشد. عــلت اصلی آن زیاد خوب بودن است.

 

 پـسـران و مردان خیلی خوب و نجیب !!! معمولا دارای خصوصیات زیر میباشند:

1- افـرادی هستند که به همسر خود اجازه میدهند تماماً اداره امور زندگی را در دست بگیرند.

2- دوستانی هستند که برای همه، همه نوع کاری انجام میدهند اما زندگی خودشان آشفته و فراموش شده است.

3- رئیسی هستند که به زیردستان خود از گل بالا تر نمی گویند و مدام مشغول راضی نگاه داشتن آنها میباشند.

4-  مردان هستند که به دیگران اجازه می دهند هر آنچه دلشان خـواست در مــوردشان بگویند و اعتراضی نمیکنند.

5- بسیار وابسته هستند و هیچگاه نه نمی گویند.

6- زندگی آنها تحت کنترل دیگران و یا فرد خاصی میباشد.

7- نیازها و خواسته های دیگران را بر نیازها و خواستهای خودشان مقدم میدارند.

8-از تمام ظرفیت خود استفاده نکرده و بدنبال پذیرش دیگران میباشند.

9- قدرت خودشان را نادیده میگیرند و نقش یک قربانی را در زندگی بازی میکنند.

10-اشتباه و عیوب خود را پنهان میکنند.

اشتـبـاهاتـی کـه مردان خیلی خوب و نازنین مرتکب میشوند به قرار زیر است:

1- خیلی خود را محتاج و نیازمند زنان نشان میدهند.

2-  از دختران و زنان بت ساخته و آنان را میپرستند.

3- برای دیگران زندگی میکنند و خود و زندگیشان را به دست فراموشی میسپارند.

3- شادی و خوشبختی آنها خیلی وابسته به دیگران میباشد.

5- انتظارات غیر واقـعـی دارنـد. انـتـظار دارنـد چـون خـودشـان دختـری را تا حد پرستش دوست دارند آن دختر نیز باید در مقابل آنها را دوست بدارد.

علل گرایش برخی دختران به مردان پست فطرت
1- فـقـدان اعتمادبه نفس و عزت نفس خود مردان. مـردان کمرو از آنـکـه بـه دخـتـر مــورد علاقه خود نزدیک شده و احساسش را بیان کنند هراس دارند. امـا هنـگـامــی که نزدیک دختر مورد علاقه خود نمیشوند و یا احساسشان را برای آن دختر بیان نمیکنند، چـگونه انتظار دارند آن دختر متوجه آن گردد؟ و یا زمانیـــکه برای خودشان ارزش و احترامی قائل نیستند، چگونه انتظار احترام از دیگران باید داشته باشند؟

2-  مردان خیلی خوب بدنبال زنان خیلی خوب هستند اما مــعمولا زنان خیلی خوب نیز مانند مردان خیلی خوب کمرو میباشند. اکنون چگونه ممکن است دو فرد کمرو جرات آن را پـیـدا کـنند و بـه یـکدیگر نـزدیک شوند و باب صحبت را بگشایند؟ همین موقع است که مردان پررو و بی کلاس از راه میرسند و دختر زیبا را از آن خود میکنند.

3- اعـتـماد بنفس پایین خود دختر. دخترانی که جذب مردان شرور می گـردنـد مـعـمـولا خـودشـان از اعـتـماد بنـــفس پایینی برخوردارند و همین مســـئله سبب می گـردد آنها رابطه هم وابسته ای با مــردان بد برقرار کنند. معمولا به مـردان خـوب اعتـمـاد ندارنـد و به آنــها خیانت می کنـــند چون می پــندارند لیاقت اینگونه افراد را ندارند و یا رابطه آنها بزودی زود از هم خواهد پاشید. اما به مردان بد اعتماد میکنند و دوسـتـشان می دارنــد چون این مردان مرتبا آنها را تحقیر کرده و بی ارزش بودن آنها را گوشزد میـکنند. برخــی اوقــات دختـــران نــه بخـــــاطر آنــکه به اینگونه افراد دلبستگی دارند به رابطه خود ادامه میدهند، بلکه تحمل این موضوع را نــدارد که مرد خواهان او نمیباشد و اینگونه میپندارد که هرگاه فردی وی را طرد کند بی شـک وی بی ارزش است بنابراین می کوشد نظر وی را تغییر دهد.

4- امـا خود مردان بد و شرور به خاطر آن که برای دیگران و احساسات آنها ارزشی قائـل نمی باشند و طوری رفتار می کـــنند که گویی پادشاه جهان هستند. از طرفی چون به دختران بی اعتنایی میکنند همین عامل بر اساس قانونی که هرچیزی که کمیاب باشد مردم بیشتر دنبال آن میروند، دختران بیشتر خواهان آنان می گردند. از طـرف دیــگر آنها زود مایوس نمیشوند و هرگاه دختری آنان را طرد کرد، بدنبال دختر دیگری می رونـد امــا مردان نجیب با شنیدن جواب رد بسرعت مایوس میشوند. از طـــرفی افراد شرور اعتماد بنفس کاذبی را به نمایش میگذارند و یا دست به کارهای مخاطره آمیز میزنند که همین مسئله دختران را فریب داده و جلب خود می کند. بعلاوه چون افراد شرور چنین به نـظــر میـرسـند کـه از هیچ چیز نمی هراسند و توانایی دفاع در برابر هر فردی را دارند، دختران ترسو و فاقد اعتماد بنفس جذب انها میشوند.

5-خود دختر شرور و لاابالی است. هر کـسی مایـل اسـت بـا هم نـوع خود رابطه برقرار کند. بنابراین جای تعجب ندارد که اینگونه دختران تنها جذب مردان لا ابالی خواهند شد.

6- برخی اوقات دختران و زنان بر اساس طبیـعتـشان تـمایـل دارنـد مشـکلات و ناراحتی های مردان بدکردار و شرور را حل و فصل کنند و در واقع نقش یک مادر ناجی و پرستار را برای آنان ایفا کرده و در واقع فرشته نجات آنها گردند بـهمــین خاط خود را قربانی اینگونه مردان میکنند.

7- مردان نجیب و خوب با تمام ویژگیهای خوبشان معمولا افراد کسل کننده می باشند. آنها دست به کارهای مخاطره آمیز و ماجراجویانه نمی زنند که دختران را تحت تاثیر خود قرار دهند.

8- دختران سطحی نگر. این گـونه دختران ممکن اسـت بسیـار زیـبـا بـاشـند اما تنها به ظواهر اهمیت میدهند مانند: پول، ظاهر و مقام. آنها تنها میخواهنـد بـه همردیفان خود فخر فروخته و خودنمایی کنند. بنـابرایـن بـا مردی که دارای ثروت و مقام و یا ظاهر خوبی باشد به هر قیمتی و حتی اگر آن مرد بی شـخصـیـت و لاابـالـــی و بد رفتار باشد رابطه برقرار میکند.

9- بنابراین زیاد خوب بودن هم پسندیده نیست. بـهتر است مـردان خــوب اندکی هم از خود : جرات، اعتماد بنفس، جذبه و ماجراجویی نشان دهند.

 

« یکی مثل من و تو »

« یکی مثل من و تو »
خیلی ها مث من و تو شاید یه قدم، شاید یه سقف، شاید یه دنیا اونورتر،

امشب نون تو آب زدن و خوردن. تو، صدای خرد شدن نون و زیر دندوناشون شنیدی؟ یا سرت تو لاک روزمرگی و دو دو تا چار تای زندگیت بود؟

دیدی امروز یه پسر بچه شایدم یه دخترک پابرهنه، با هر آدامسی که

 می فروخت چطور تو چشای قرمز چراغ راهنما زل می زد و التماسش می کرد که دیگه سبز نشه؟

دیدی امشب یکی که اسمشو گذاشتن پدر چطور همه نداشته هاشو بغض کرد

 و غرورشو جلو بچه هاش نشکست؟

دیدی اون مادر ماتم زده با چه امیدی همه ی قرصای رنگارنگشو رو صفحه ی نقاشی دخترش کشید تا مبادا همکلاسیهاش مداد رنگیاشونو به رخ حوض رنگ و رو رفته ی دخترش بکشن ؟

نه ندیدی! تو هم چشاتو مث من بستی و نخواستی ببینی. تو هم خودتو زده بودی به فراموشی. یه چیزی به اسم انسانیت رو دوش هممون از همون لحظه‌ای که دورو برمونو دیدیم و دم نزدیم داره سنگینی می‌کنه
!!!

می خواستم دنیا را تغییر دهم

بر سر گور کشیکی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است :

 

(( کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم.درسالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ، شایدمی توانستم دنیا  را تغییر دهم . ))

من خیلی خوشبختم

... من خیلی خوشبختم چون یه خدا دارم که هر چقدرم اذیتش کنم بازم دوسم داره . دوسم داره . دوسم داره . .......

من خیلی خوشبختم که می تونم به آسمون نگاه کنم ، می تونم پرنده ها رو دوست داشته باشم ،  

 می تونم با درختا و گلها حرف بزنم ، آره من خیلی خوشبختم چون زبون دریا رو می فهمم ،  وای که من چقدر خوشبختم .

من خیلی خوشبختم چون هنوز احساس دارم ، می تونم گریه کنم . خوشبختی از این بالاتر می تونم آدما رو دوست داشته باشم . من خیلی خوشبختم چون می تونم بدی ها رو فراموش کنم هر چند سخت بود فراموش کردن خیلی از این بدیها اما فراموش کردم .

من آدم خوشبختی هستم چون سرپناه دارم ، تا حالا گشنه نموندم ، تا حالا لباس پاره نپوشیدم .

 آره ناشکریه اگر بخوام بخاطر مشکلات زود گذرم بگم خدایا من چقدر بدبختـــــــــــــم .

آره ! من با تمام مشکلاتم آدم خوشـــــــــــــــبختی هستم . تو هم خوشبختی . همه خوشبختیم .

همـــــــــــــه !؟

و در آخر : بهتر است زندگی را همان جور که واقعاً هست، بپذیریم ، نه آن جور که خیال می کردیم باشد .

و در آخر آخر : من می تونم ، من می تونم ، من باید بتونم .

آنچنان که میخواهی ((باش )).

 چقدر خوبه آدم هر روز شکفتن گلها رو ببینه گلهایی که تو غروب بسته می شن و با طلوع خورشید نوید یه زندگی جدید رو می دن .

 چقدر خوبه آدم ...

و در آخر آخر آخر یکی از متفکر ها میگه :

خوشبختی میتونه مجموعه ای از بدبختی ها باشه که سرمون نیومده

 

با آرزوی خوشبختی برای همه

روزای خوب خدا

روزای خوب خدا میان و میرن ...

وقتی روز خوب خدا از راه می رسه، یادمون میره شکر کنیم ...

انگار که خدا وظیفشه ما رو خوشحال کنه ...!!!

ولی وقتی روز خوب خدا میره ...

یادمون می افته که اسمی از خدا ببریم ...

اونوقته که می گیم: آخه خدا چرا ...؟ چرا ...؟ چرا ...؟

راستی خدا، چرا ما انقدر ناشکریم ...؟!!!