آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

ما چه چیزهایی را مُردیم؟!



چه روزهایی که صبح را صبح زندگی‌نکردیم و چقدر  قرار‌ها گذاشتیم و نَشُد!

گاهی مرور‌می‌کنم چه چیزهایی را در کدام لحظه ها مُردم!

اینکه در هر لحظه ای که هستیم، هستیم و پس از آن لحظه جدیدی متولد می‌شود و قبلی می‌میرد!

ما چقدر از دست دادیم؟ در تمام روزهای زیستن.

همین حالا که این متن را می خوانید ، «لحظه‌ی» جمله قبل می‌میرد و لحظه ای جدید متولد می‌شود.

ما حواسمان پَرت می‌شود و لحظه ها می میرند. چقدر خودمان را دیدیم؟ دوست داشتیم و چقدر به هم عشق دادیم! به هم، به خودمان، به پیرامون خودمان، به آدم‌ها، گلدان‌ها، رفقا، چقدر یادمان رفت فلانی‌ها چه خواستند، چقدر گوش نکردیم، چقدر نگفتیم، چقدر تنها نبودیم،چه دوتایی های بی‌دلیلی را مُردیم!چه مهمانی هایی مُردیم،چه لذت هایی را و چه و چه...

همه ما چیز هایی را کُشتیم! دوست داشتن‌هایی را، خلوت‌هایی را، مهر‌ورزی‌هایی را و چه راحت کُشتیم.

مرور کنیم.

مرور کنیم که دقیقن کِی بود که خودمان را ندیدم!

دقیقن وقتی که باید می‌دیدم و ندیدیم.

باید می‌شنیدیم و نشنیدیم!

کمی پیچیده است و در عین حال بسیار ساده!

اگر جواب کسی را ندادیم یعنی جواب سلامِ کسی را کُشتیم.

نامیرایی در زندگی کردن تعریف می‌شود.در خیال هایی که لحظه را می‌سازد. 

می‌شود از شوقِ چیزِ دیگری که می‌سازیم لحظه را با شکوه کنیم، ما می‌سازیم.

ما خوش‌بختی ها را می‌سازیم.

وقت برای مُردَن داریم، زندگی کنیم.

...

راستی من 

بزرگترین مرگم را 

روزی که «تو» رفتی! مُردم...


 صابر ابر




یک شمع چه تاثیری دارد؟



یکی از مخالفان جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰، کشیشی بود به نام ابراهام موستی. 

یک بار خبرنگاری از او پرسید  واقعا فکر می کنی تو به تنهایی با یک شمع جلوی کاخ سفید، می توانی سیاستهای این کشور را تغییر دهی؟


جواب داد: این کار را برای تغییر کشور انجام نمی دهم، برای اینکه کشور نتواند مرا تغییر دهد.