آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

آی آدما چه می کنید؟

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید ندا ها را صدا

فرازهایی از سخنان دکتر علی شریعتی

دوست داشتن از عشق بر تر است ، عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سری نا بینایی.اما دوست داشتن پیوند خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از عشق غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زندبی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جایک روح ارتفاع دارد دروست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.

عشق، در هر رنگی و هر سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار، رابطه دارد. چنان که شوپنهاور می گوید:”شما بیست سال بر سن معشوق تان بیفزایید، آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید.”

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند. عشق طوفانی و متلاطم است، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقارو سر شار از نجابت.

عشق با دروی و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامید ضعیف می شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد.اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است. دنیایش دنیای دیگری است.

عشق جوششی یک جانبه است و به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک خود جوشی ذاتی است برای همین همشه اشتباه می کند . اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این رو است که همیشه پس از آشنای پدید می آید.

عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن” و ” اندیشیدن” نیست. اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله ی بلند اشراق می برد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در “دوست” می بیند و می یابد.

عشق یک بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن . عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد .

عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا از یقین است و شک ناپذیر.

عشق اگر پای عاشق در میان نباشد، نیست. اما در دوست داشتن جز دوست داشتن سومی وجود ندارد . عشق به سرعت به کینه و انتقام بدل می شود و آن هنگامی است که عاشق خود را در میانه نمی بیند، اما از دوست داشتن به آن سو راهی نیست . و هر گاه آن که “دوست داشتن” را خوب می داند . خوب احساس می کند. خود را در میانه نمی بیند و به سرعت به سادگی، به قداکاری و ایثار ی شگفت و بزرگ و با شکوه تبدیل می شود……

آری باشی و زندگی کنی … که دوست داشتن ار عشق بر تر است.

هبوط در کویر آثار دکتر شریعتی

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام
همه برای عشق به دنیا آمده ایم....این رکن موجودیت و تنها پایان آن است.

خوشحال شدم بلاگت رو دیدم.اطلاعات شخصیت رو تو بلاگت نتونستم پیدا کنم!شاید کامل لود نشده باشه!
وقت کردی بیا بلگم . اگه دوست داشتی لینک تبادل کنیم.فعلا

سلام
خوبی‌؟
زیبا بود ..
این هم تعبیری بود از دکتر شریعتی
همیشه شاد باشی و موفق

یک اگر با یک برابر بود . . .

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها ،
لواشک بین خود تقسیم می کردند .
و آن یکی در گوشه ای دیگر " جوانان " ورق می زد .
دلم می سوخت به حال او ،
برای اینکه بیخود های و هوی می کرد و با آن شور بی پایان ،
تساوی های جبری را نشان می داد .
با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک ،
غمگین بود ،
تساوی را چنین نوشت :
" یک با یک برابر است ."
به ناگاه از میان جمع شاگردان یکی برخاست ،
همیشه یکنفر باید بپا خیزد . . .
به آرامی سخن سرداد :
تساوی اشتباهی فاحش و محض است !
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت ،
و معلم مات بر جا ماند .
و او پرسید :
" اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود ،
آیا باز یک با یک برابر بود ؟ ! "

سکوت مدهشی بود و سوالی سخت .
معلم خشمگین فریاد زد : آری برابر بود !
و او با پوز خندی گفت : نه !
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آنکه زور و زر بدامن داشت بالا بود ،
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت ، پایین بود ؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
آنکه صورت نقره گون چون قرص مه می داشت ، بالا بود ،
وان سیه چرده که می نالید پایین بود ؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود ،
این تساوی زیر و رو می شد !
حال می پرسم :
یک اگر با یک برابر بود ،
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کسی دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود ،
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود ،
پس چه کسی آزادگان را در قفس می کرد ؟
یا چه کس رادمردان را فنا می کرد ؟
و سکوت بود و سکوت !
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید ،
" یک با یک برابر نیست . . . ! ! ! "
میگی چه جوری میتونم از قالبت استفاده کنم ؟

سلام
عالیه
یه سر به من هم بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد