ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
* «دو چیز در زندگی مایۀ اندوه است: اوّل آنکه به مُراد نرسی و دوم آنکه
برسی.» (برنارد شاو)
* «زندگی انسان شب پیمودنی است دراز؛ در میان نیروهای نامرئی، زیر فشار درد و
خستگی، به سوی هدف نفسگیر که جز اندکی، امید نیل به آن را ندارند. همرزمان ما،
یک به یک با فرمان خاموش مرگ ناپدید میشوند. فرصت ما برای یاری کردن آنان
بسیار ناچیز است؛ فرصتی که در آن سعادت با ذلّت آنان آشکار میشود. بادا بتابانیم آفتاب
را بر راهشان، تا کُنج اندوهشان را به همدلی خویش روشن کنیم؛ شادی عشقی جاودانی
را به ایشان پیشکش کنیم و ایمانبخش دلهای نومیدشان باشیم.» (برتراند راسل)
* «بشر به گاه بهروزی از هر رنج و دغدغهای میگریزد تا سعادت خویش را استمرار
بخشد؛ و آن گاه که هجوم فقر و بیبرگی به یکباره پیرایه از زندگیش برمیگیرد، پیشتر
از زندگی خود دست میشوید تا از پایبندیهایش!» (آلکساندر سولژینیستین)
* «باید از آرامشی که از راه تمسک به اندیشۀ اَمنیت، وجود «کسی» و یا عادت فکری
منظم و مشخص به دست میآید، و هر آنچه زنجیر است به پای تو، بپرهیزی. در مورد
هر چه میگویی و میشنوی تردید کن و تحت تأثیر هیچ کس قرار نگیر. همراه با تردید،
همه چیز را خوب ببین و بشنو. در این «حال» که حساسیت تو افزون شده، آرام آرام
پیامی را درمییابی و چیزی با تو سخن میگوید.» (کریشنا مورتی)
* «یگانه حقیقت زندگی، تنهایی ژرف و بیقید و شرط است.» (آر. کی. نارایان)
* «زندگی بشر باید رژهای شکوهمند با یک موسیقی زیبا، امّا ناشنوده باشد.» (توریو)
* «فیلسوف بودن تنها در ظرافت اندیشه و یا حتی پی افکندن مکتب نیست. بلکه خردمندانه
زیستن به حکم حیات است؛ زیستی سرشار از سادگی، استقلال، علو طبع و
اطمینان.» (توریو)
* «زندگی با نبرد اَزلی میان خیر و شرّ، معمایی اخلاقی است که در آن بشر پیش از
آنکه قادر باشد پیامد انتخاب خود را ببیند ناگزیر از انتخاب است.»
* «ذهن ما را گورستانی است که در آن دفن میکنیم آنچه را که خواهان روی دادنش
نیستم. امّا آن لحظه که بر گورستان نگهبانی نیست، عشقهای دیرینه، همچون ارواح سر
از گور برمیآرند و بر خاطر ما حملهور میشوند.» (دبلیو. اچ. آئودن)
* «به هر سو نظر کردم خود را اسیر معمای هویت، طبیعت و مسئولیت بشر یافتم و دریافتم که چارهای نیست جز ادامۀ این سفر کور؛ و نومیدانه دل بستن به چراغی در پایان راه.» (موریس وِست)
* «گرانبارترین اندوه بشر، استقبال از مصیبتی است که هنوز پیش نیامده.» (امرسون)
* «آنان که میگزینند خدمت به خدا و اندوختن ثروت را، به زودی خدا را از یاد میبرند.» (لوگان پرسل اِسمیت)
* «بعضی مردان و زنان به دنیا میآیند تا تلاش کنند و بهره ببرند و برخی دیگر تنها به تماشا میایستند. این دو دسته شاید از دیدن یکدیگر احساس شرم کنند.»
* «آزادی فردی یعنی داشتن این حق که در زندگی کدام قفس را برای خویش برگزینیم.» (برتراند راسل)
* «تجربه زاییدۀ اندیشه است و اندیشه زاییدۀ عمل. انسانها را نمیتوان از کتابها دریافت.» (دیزراییلی)
* «مُعضل زمانه، وجود فقر معنوی در میان غنای مادی است.» (جان کلمن)
* «دنیای بیرون درگیر انقلاب و غوغایی بیپایان است؛ امّا در قلب هر چیز سکوت
حکمفرماست، که این سکوت عمیق، جایگاه ابدیت است.» (سانسکریت)
* «در میان غباری که همگان را در میان گرفته میپوییم و خویشتن را رستگار میپنداریم؛
و تنها دیگران را نظاره میکنیم که در میان غبار محو میشوند.» (اِمرسون)
* «تجربه چیزی نیست که برای بشر اتفاق میاُفتد؛ بلکه کاری است که بشر در رویارویی با حوادث انجام میدهد.» (آلدوس هاکسلی)
* «آن هنگام که فرو اُفتد، پردۀ تزویری که دست زهد بر چهرۀ کریه دردهای بشر کشیده است، بشر را جز پندار و کردار نیک و ثبات قدم، تسکینی نیست.» (تی. اچ. هاکسلی)
* «مردان، شهامت را همچون عشقی در کنج تاریکی پنهان میکنند. دلاوران کردار خویش را نهان میدارند، آنچنان که رحیمان خیرات خود را.» (کوئینتون)
* «و به عقیدۀ کِرم، بسیار عجیب و احمقانه است که انسان کتابهایش را نمیخورد.» (تاگور)
از کتاب تنگناهای بشری( پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را تهیه کنید . یکی از متفاوت ترین کتابهای در زمینه جملات قصار می باشد.)
بی.بی. پیماستر
مترجم : علیرضا صادقی
انتشارات سرمدی
جملات جملگی زیبایند.
ژیروز باشید
مرا بسوزانید
و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا بر افشانید،
نه در برکه،
نه در رود:
که خسته شدم از کرانه های سنگواره
و از مرزهای مسدود
ژاله اصفهانی
داستان هایی ه انتخاب واقعا من رو حتی برای چند دقیقه هم شده به فکر وا میداره.
موفق باشید.