ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
✅ پدر بزرگِ خدابیامرز من چینی بَند میزد؛ قوری و کاسه بشقابها وقتی میشکستند با کمی سفیدهی تخمِ مرغ آنها را دوباره میساخت؛ مثل روز اول نمیشدند، ولی خُب به کار میآمدند. آن زمان، مردم کاسه و بشقاب شکسته و تَرَکخورده را به این سادگی دور نمیریختند؛ تعمیرش میکردند و دوباره و چندباره از آن استفاده میکردند. حکایت کفش، پیراهن، و شلوار هم همین بود؛ پاره که میشد با انواع و اقسامِ وصله و پینه تعمیر و دوباره از آنها استفاده میکردند.
امّا مردمِ روزگار ما اهل تعویضاند. حوصلهی تعمیر و وصلهپینه ندارند. لباس سالمشان را پرت میکنند آشغالی و میروند لباس نو میخرند، چه برسد به لباس سوراخ شده. ظرف سالم از چشمشان میافتد و پرتش میکنند بیرون، چه برسد به ظرفِ شکسته و ترک برداشته.
از چینی و لباس که بگذریم، برخی از آدمهای روزگار ما حوصلهی تعمیر زندگی خود را هم ندارند. همین که ظرف زندگیشان ترک بر میدارد و رابطهشان خراب میشود، حوصلهی تعمیر ندارند، زود میروند سراغِ گزینهی تعویض. زندگیهای الآن برای بعضیها به اندازهی کاسهبشقاب نسل قبل هم نمیارزد.
مهراب صادقنیا
سلام!
پست خیلی جالبی بود
واقعا احساس خوبی بهم دست داد. درست می فرمایید. ای کاش قدر وسایلمون رو بدونیم و به سادگی اونها رو دور نریزیم.
در واقع خیلی چیزهارو میشه دوباره تعمیر کرد.
راستی یه سوال
به چه منظور نظردهی رو آزاد گذاشتید؟
نظردهی در وبلاگ من هم آزاد هست. باورم اینه حتی فحش هم یک نوعی نظر به حساب میاد.
طرفدار آزادی بیان هستم